دوست داشتن در روشنائی ریشه می بندد و در زیر نور سبز میشود و رشد میکند.
واز این رو است که همواره پس از آشنائی پدید می آید.
و در حقیقت در آغاز دو روح خطوط آشنائی را در سیما و نگاه یکدیگر میخوانند.
اما عشق جنون است وجنون چیزی جز خرابی وپریشانی ( فهمیدن) و (اندیشیدن) نیست.
اما دوست داشتن در اوج معراجش از سر حد عقل فراتر رود (فهمیدن ) و (اندیشیدن ) را نیز از زمین میکند.
و با خود به قله بلند اشراق میبرد . عشق زیبائیهای دلخواه را در معشوق میافریند.
و دوست داشتن زیبائیهای دلخواه را در دوست می بیند ومی یابد.
عشق یک فریب بزرگ و قوی است و دوست داشتن یک صداقت راستین و صمیمی بی انتها ومطلق .
عشق در دریا غرق شدن است و دوست داشتن در دریا شنا کردن.
عشق بینائی را میگیرد و دوست داشتن میدهد.
عشق خشن است و دوست داشتن لطیف ونرم و در عین حال پایدار و سرشار اطمینان.
عشق همواره با شک آلوده است ودوست داشتن سرا پا یقین است و شک ناپذیر.
عشق نیروئی است در عاشق که او را به معشوق میکشاند و دوست داشتن
جاذبه ایست در دوست که دوست را به دوست میبرد.
عشق تملک معشوق است و دوست داشتن تشنگی محو شدن در دوست .
.: Weblog Themes By Pichak :.