آفرینش در اقیانوسی از شب غرق شده بود شب چنان بر عالم نشسته بود که گوئی
هیچگاه بر نخواهد خواست گوئی از ازل همینجا نشسته بود ه است هرگز نه دیروزی
بوده و نه فردائی خواهد بود و من ـ همچون سایه ای در شبهای کوهستانی ساکت
صحراهای بخواب رفته همه جا بی هدف پرسه میزدم رویای خیال آمیزی بود .
تاریخ : شنبه 91/9/11 | 3:33 عصر | نویسنده : زهره صفی آریان | نظر
.: Weblog Themes By Pichak :.