چگونه بی تو بگویم که هر چه بادا باد
که میکند غم عشق تو ریشه از بنیاد
چقدر سر به هوایی و سرکش و مغرور
به سرو تکیه زدم قامتش فریبم داد
تو باد بودی و من برگ دیر فهمیدم
هزار برگ خزان میروند اگر بر باد
انار کال درختان پناهشان شاخهست
انار تا برسد شاخه میرود از یاد
... همیشه میوهی شیرین به خاک میافتد
مرا نچیدی و این میوه از دهان افتاد
چه بیثمر به دل سنگ تیشه میکوبم
عوض شدهست زمانه عوض شده روزگار
میان عشق و اسارت هزار فرسنگ است
که هر که دل به کسی داد میشود آزاد
تاریخ : شنبه 92/4/15 | 12:46 عصر | نویسنده : زهره صفی آریان | نظر
.: Weblog Themes By Pichak :.