گفتم خدایا سوالی دارم...
گفت بپرس...
پرسیدم چرا وقتی شادم همه با من میخندند ولی وقتی ناراحتم کسی با من نمیگرید؟...
فرمود :شادی ها را برای جمع کردن دوست آفریده ام...
ولی غم را برای انتخاب بهترین دوست...!!!




تاریخ : چهارشنبه 91/9/29 | 6:24 عصر | نویسنده : زهره صفی آریان | نظر

تاهمسفرم عشق است در جاده تنهایی
از دست نخواهم داد دامان شکیبایی

 




تاریخ : چهارشنبه 91/9/29 | 5:1 عصر | نویسنده : زهره صفی آریان | نظر

 

 

اعتمادبه نفستان را حفظ کنید

به خود ایمان داشته باشید انسان با موفقیت زاده میشوند نه با شکست .

اعتمادبه نفس تنها راه پیروزیست .




تاریخ : یکشنبه 91/9/26 | 8:35 عصر | نویسنده : زهره صفی آریان | نظر

 

همیشه بالاتر از همه چیز زندگی کن

چه تجربه ای می تواند بالاتر از ارتباط یا نیروی بالا برنده باشد که بتواند ما را از مرز افسردگیها فرا برد .

افکار خود را طوری تنظیم کنید که بر فراز همه چیز قرار گیرند آنگاه روحتان همیشه بال خواهد بود

 وشما را از افسردگی نجات خواهد بخشید اما برطرف کردن افسردگی نیازمند پاکسازی دراز مدت افکار تیره است

 اینکار را به تنهائی نمیتوان انجام داد ما به خداوند نیاز داریم که یاریمان دهد

پزشکی میگفت هفتاد وپنج درصد از بیمارانم به چاقوی جراحی یا دارو نیاز ندارند آنان به خداوند احتیاج دارند او میگوید:

بیشتر بیماریهائیکه با آنها مواجه هست از افکار ناسالمی ناشی میشود که به صورت عادت ذهن را آشغال میکنند

 البته دارو گاهی برای بیماران لازم است اما آنان برای رفع افکار ناسالم نیازمند یاری خداوند هستند شما میتوانید

 با اندیشه های نادرست خود را بیمار کنید ویا با تفکر درست به خود سلامت و تندرستی بخشید .




تاریخ : یکشنبه 91/9/26 | 4:45 عصر | نویسنده : زهره صفی آریان | نظر

 

 

با پای دل قدم زدن آن هم کنار تو
باشد که خستگی بشود شرمسار تو
در دفتر همیشه ی من ثبت می شود
این لحظه ها عزیزترین یادگار تو
تا دست هیچ کس نرسد تا ابد به من
می خواستم که گم بشوم در حسار تو
احساس می کنم که جدایم نموده اند
همچون شهاب سوخته ای از مدار تو
آن کوپه ی تهی منم آری که مانده ام
خالی تر از همیشه و در انتظار تو
این سوت آخر است و غریبانه می رود
تنهاترین مسافر تو از دیار تو
هر چند مثل اینه هر لحظه فاش تو
هشدار می دهد به خزانم بهار تو
اما در این زمانه عسرت مس مرا
ترسم که اشتباه بسنجد عیار تو

 ( بهمنی )




تاریخ : یکشنبه 91/9/26 | 2:28 عصر | نویسنده : زهره صفی آریان | نظر

 

 
باز هم قصه بگو
تا به آرامش دل
سر به دامان تو بگذارم و در خواب روم
گل به گل، سنگ به سنگ این دشت
یادگاران تو اند
رفته ای اینک و هر سبزه و سنگ
...
در تمام در و دشت
سوگواران تو اند
در دلم آرزوی آمدنت می میرد
رفته ای اینک، اما ایا
باز برمی گردی؟
چه تمنای محالی دارم
خنده ام می گیرد
((اسکندری))




تاریخ : یکشنبه 91/9/26 | 12:49 عصر | نویسنده : زهره صفی آریان | نظر

 

 

هستم ز غمــش چنـان پــریشان که مپرس
زانسان شده‌ام بی سر و سامان که مپرس

ای مــرغ خیـــال سوی او کـن گذری
وانگه ز منش بپرس چندان که مپرس




تاریخ : یکشنبه 91/9/26 | 12:34 عصر | نویسنده : زهره صفی آریان | نظر

عجب غروب دلگیریست !

ما در رویدادهای زندگی خود نقشی نداریم، اما در اینکه چگونه آنها را تعبیر کنیم، مؤثر هستیم




تاریخ : جمعه 91/9/24 | 3:34 عصر | نویسنده : زهره صفی آریان | نظر

 

هیچکس حق ندارد وظایف خود را فدای تمایل دل خویش کند،

 اما دست کم باید این حق را به دل داد که

هنگام عمل به وظایف خویش خوشنود نباشد




تاریخ : جمعه 91/9/24 | 3:29 عصر | نویسنده : زهره صفی آریان | نظر

 

برای شاد زیستن تصمیم قاطع بگیرید که میتوانید هر روز با خود یاد آوری کنید

 که وقت محدودی در اختیار دارید تا از این عمر کوتاه بهترین بهره را ببرید ودمی میتوانید به امید آینده بهتر باشید




تاریخ : پنج شنبه 91/9/23 | 12:0 عصر | نویسنده : زهره صفی آریان | نظر


  • paper | بازی آنلاین | buy backlink
  • فال تاروت پنج کارتی | رپرتاژاگهی