سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

میان بیگانگی و یگانگی هزار خانه هست

آنکس که غریب نیست شاید دوست نباشد

کسانی هستند که ما به ایشان سلام میکنیم یا ایشان به ما .

آنها با ما گرد یک میز می نشینند چائی میخورند و میخندند

شما را به تو و تو را به هیچ بدل میکنند

آنها میخواهند که تلقین کنندگان صمیمیت باشند

مینشینند تا بنای تو فرو ریزد

مینشینند تا روز اندوه بزرگ.

آنگاه فرا رسنده نجات بخش هستند

آنچه که بخواهی برای تو می آورند حتی اگر زبانت نخواهد و سوگند میخورند

 که در راه مهر ، مرگ ، چون نوشیدن چائی سرد کم رنج است

تو را ننگین می کنند در میان حلقه های گذشته هایشان ؛جامه هایشان را میفروشند تا برای روز تولدت دسته گلی بیاورند

و در دفترهای یادبودشان خواهند نوشت .

فداکاریهایشان و اندرزهایشان چون زورقی افسانه ای ضر به های تند طوفان را تحمل می کند

آن طوفان که ترا پروانه ای خشک شده و گلهای لابلای کتابت را گرفته

آنها به مرگ و روزنامه ها می اندیشند

بر فراز تو گردابی که واپسین لحظه ها را در آن احساس می کنی میچرند و فریاد می زنند من ! من! من!




تاریخ : جمعه 93/4/6 | 5:6 عصر | نویسنده : زهره صفی آریان | نظر


  • paper | بازی آنلاین | buy backlink
  • فال تاروت پنج کارتی | رپرتاژاگهی