سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

z

خداوند متعال، زمین را از دو روز آفرید و کوههای سنگین را بر روی آن، قرار داد و وسایل زندگی و نیازمندیهای ساکنین آن را، در دو روز به وجود آورد، سپس آسمان و پس از آن عرش را آفرید و خورشید و ماه را ایجاد کرد، آن گاه فرشتگان را بوجود آورد که او ...را تسبیح و تقدیس میکنند و با اخلاص به عبادت او قیام دارند.سپس ارادهی خداوند تعلق گرفت و حکمتش اقتضا کرد که آدم و فرزندان او را بیافریند تا در زمین ساکن شوند و آن را آباد کنند،
پس فرشتگان را آگاه ساخت که به زودی مخلوق دیگری را ایجاد میکند که در زمین تلاش کنند و در پست و بلند آن بگردند و نسل ایشان در نواحی مختلف آن پراکنده شوند، از روئیدنی های زمین بخورند و گنجینه ها و معادن آن را استخراج کنند و برخی، جانشین برخی دگر باشند.
فرشتگان مخلوقاتی هستند که خداوند، آنان را برای پرستش خود برگزید و نعمت خود را بر آنها تمام گردانید و ایشان را به طاعت خود راهنمائی فرمود.بر فرشتگان گران آمد که خداوند، مخلوقی جز آنان را بیافریند و بیمناک شدند که این آفرینش در اثر تقصیری است که از آنها سر زده، و یا برای مخالفتی است که از بعضی ایشان بوجود آمده، بدین جهت برای تبرئه خود گفتند:
خداوندا ! با اینکه ما پیوسته به تسبیح و تقدیست کمر بستهایم، چرا مخلوقی غیر از ما ایجاد میکنی؟! در صورتی که آنها بر سر منافعی که در زمین است، اختلاف خواهند کرد و در روی زمین فساد بر پا خواهند نمود.این سخن را فرشتگان بدان جهت گفتند تا پاسخی از پروردگار بشنوند که شبههی ایشان زائل شود و وسوسه ها از سینه هاشان بیرون رود، و دیگر آنکه امید داشتند که خداوند متعال آنها را در زمین جانشین قرار دهد،
 زیرا آنها به رعایت نعمت خداوند، سابقتر و به شناختن حق او شایسته تر بودند، و این سؤال از جهت انکار بر کار خدا و شک در حکمت او، و همچنین از جهت عیب گویی آدم و فرزندان او نبود، زیرا فرشتگان اولیاء مقربین و بندگان گرامی خداوند هستند که در سخن بر او پیشی نمیگیرند و به دستور او کار میکنند.خداوند جوابی به آنها فرموده که دلهاشان آرام و خیالشان راحت شد، فرمود: من میدانم آنچه را شما نمیدانید و در جانشین نمودن آدم، حکمتی میبینم که شما از درک آن عاجزید بزودی آن چه را اراده کردهام میآفرینم و جانشین قرار میدهم،
آن گاه آن چه را از شما پنهان و مستور بود، خواهید دید، هنگامی که او را آفریدیم و از روح خود در او دمیدم او را سجده کنید.خداوند بدن آدم را از گل مخصوصی خلق کرد و از روح خود در آن دمید، نسیم حیات در پیکر او وزید و بشری کامل و بیعیب کردید پس از آن، خداوند به فرشتگان دستور داد که آدم را سجده کنند، آنان با فروتنی فرمان خدا را پذیرفتند و آدم را تعظیم نمودند و در برابر او چهره به خاک نهادنند ولی شیطان با دستور حق مخالفت کرد و از سجده خودداری نمود.
خداوند، سبب سجده نکردن و تخلف او را پرسید و فرمود: چه چیز مانع شد که آدم را سجده نکردی؟ خود را بزرگ شمردی یا از جملهی سرکشان بودی؟!
شیطان گمان کرد عنصر او از عنصر آدم بهتر و جوهرش پاکتر است و گمان کرد که هیچ کس به مقام ارجمند و منزلت رفیع او نمیرسد و گفت:
 من از آدم بهترم، مرا از آتش آفریدی و او را از گل.
آشکارا به معصیت اقدام کرد و از مخالفت و تکبر خود پرده برداشت و از فرمان پروردگار سرپیچی نمود، آدمی را که خدا با دست قدرت خود آفریده بود، سجده نکرد و از کافرین گردید.
خداوند او را به گناهش مجازات کرد و به او فرمود:
از آسمان بیرون برو، زیرا تو از رحمت ما رانده شدهای و لعنت شامل حال تو است تا روز قیامت، شیطان از پروردگار درخواست کرد که او را تا روز قیامت مهلت دهد و زنده بدارد، خداوند درخواست او را پذیرفت و به او فرمود:
تا روز معین از مهلت داده شدگانی.هنگامی که خواهش او قبول و درخواستش پذیرفته شد از احسان خدا تشکر نکرد، بلکه نعمت حق را با کفران پاداش داد و گفت: برای این که مرا گمراه ساختی بر سر راه بندگانت مینشینم، و برای گمراه ساختن آنها در کمین هستم و کوشش مینمایم، سپس از پیش رو و از پشت سر و از راست و چپ نزد بندگانت میآیم و بیشتر آنها را شکر گذار خود نخواهی یافت.
خداوند شیطان را از درگاه خود راند و خواسته های او را پذیرفت و به وی گفت:
اینک به راهی که انتخاب کردی برو، و هر یک از ایشان را که توانستی با صدای خود مضطرب و پریشان کن و با لشکریان سواره و پیادهی خود بر آنها بتاز و در اموال و اولاد با آنان شرکت کن، و آنان را با وعدههای دروغ سرگرم کن و به آرزوهای دور و دراز مشغول ساز ولی هرگز در گمراه ساختن کسانی که عقیده ای محکم و عزم راسخ دارند و بندگان بااخلاص منند تو را آزاد نخواهم گذاشت و آنان مسلط نخواهم کرد. زیرا دلشان به تو بی توجه و گوششان به حرف تو بدهکار نیست.
اما تصمیمی که برای گمراه ساختن آدمیان گرفتی، پس حساب تو در برابر این گناه، سخت و مجازات تو بسیار بزرگ خواهد بود و من دوزخ را از تو و پیروانت پر خواهم کرد.فرشتگان آدم را سجده کردند
و به مقام ارجمند او در پیشگاه پروردگار اعتراف نمودند، ولی مثل اینکه آنها گمان میکردند که از نظر علم و فهم از آدم برترند، بدین جهت خداوند متعال از علم خود به آدم عنایت کرد و او را به نور خود منور گردانید و نامهای مخلوق خود را به او یاد داد، آن گاه برای این که عجز و قصور ملائکه آشکار شود و بفهمند که حکمت خدا مقتضی بود،
کائنات را به آنها ارائه داد و فرمود:
اگر راست میگوئید نامهای این آفریدگان را به من بگوئید،فرشتگان مبهوت از جواب عاجز شدند و به ناتوانی و کوتاهی پایهی علم خود اعتراف کردند و گفتند:
پروردگارا! ما جز از آنچه از تو آموختهایم چیزی نمیدانیم همانا عالم و حکیم مطلق تویی، چون آدم از دریای فیض پروردگار قطرهای و از پرتو علم او بهرهای برداشته بود، خداوند به او دستور داد که آنچه فرشتگان ندانستند و از جوابش عاجز ماندند به ایشان خبر دهد، تا با این وسیله فضیلت آدم و حکمت استخلاف او آشکار گردد، آدم به آنها خبر داد و سپس خداوند به آنها فرمود:
آیا به شما نگفتم که من غیب آسمانها و زمین را میدانم و بر کارهای آشکار و پنهانتان عالمم؟ در این هنگام فضیلت آدم برملائکه معلوم شد و راز آفرینش وی و حکمت استخلاف او را دیدند.خداوند نعمت خود را از شیطان بازگرفت و از رحمت خود دور کرد آن گاه آدم و همسرش را در بهشت جای داد و به وی گفت:
نعمتی که به تو عطا کردهام به یاد داشته باش، تو را به خلقتی بدیع آفریدم و بشری که میخواستم بوجود آوردم و از روح خود در تو دمیدم و فرشتگانم را به سجدهی تو واداشتم و بهرهای از علم خودم را به تو بخشیدم و این ابلیس است که او را از رحمتم مأیوس ساختم
 و چون از فرمان من سرپیچی کرد او را لعنت کردم
و اینک بهشت را که خانهای جاوید است جایگاه تو قرار دادم اگر اطاعت من کنی تو را برای همیشه در بهشت جای خواهم داد و اگر پیمان مرا بشکنی تو را از خانهام بیرون و به آتش خودم معذب خواهم نمود، بیدار باش که شیطان با تو و همسرت دشمن است،
شما را از بهشت بیرون نکند که به بدبختی مبتلا میشوید.خداوند به آدم و همسرش اجازه داد که با خاطری آسوده از نعمتهای بهشت استفاده کنند هر میوهای که خواستند بچینند ولی آنان را از نزدیک شدن به یک درخت از درختان بهشت نهی کرد
 و برای آنکه پردهی ابهام برداشته شود و آن درخت را بشناسد، آن درخت را معین و به آن اشاره فرمود و آنان را از نزدیک شدن به آن بیم داد که اگر به آن نزدیک شوند یا از میوهی آن بخورند در زمرهی ستمکاران محسوب خواهند شد و همچنین وعده داد که اگر از آن دوری کنند نعمتهای بهشت را برای آنان دائمی و جاوید گرداند و هرگز روی گرسنگی و برهنگی را نبیند و تشنگی و سختی به آنها نرسد و فرمود: ای آدم! تو و همسرت در بهشت ساکن شوید و با فراغت خاطر هر چه خواستید بخورید ولی نزدیک این درخت نشوید که از ستمکاران خواهید بود.
 همانا بر تو است که در بهشت گرسنه و برهنه نشوی و تشنگی نبینی و از آسیب گرمی آفتاب محفوظ باشی.برای شیطان خیلی سخت و دشوار بود که آدم و همسرش در رفاه و خوشی باشند و او، راندهی درگاه خدا و دور از بهشت بسر برد، بدین جهت تصمیم گرفت کاخ سعادت آنها را واژگون سازد و نعمت را از ایشان سلب کند.
آری آدم همانست که او را از مقام عالی و ارجمندش به زیر آورد و از نعمت و رضای خدا دور کرد و بواسطهی همین آدم بود، که سرکشی و نابکاری او آشکار شد اینک باید انتقام بکشد و با نیرنگ او را مذموم سازد، آهسته آهسته وارد بهشت شد و در آشکار و نهان با آدم سخن گفت، خود را دوست پاکدل و ناصح و بااخلاص معرفی کرد و برای بدست آوردن دل آدم تلاش فراوان نمود، از هر دری درآمد و از هر راهی وارد شد، علاقهی خود را با آدم و همسرش ابراز کرد و غرض خود را برای از دست رفتن نعمتهای آنها اظهار داشت و گفت:
خداوند شما را از خوردن این درخت نهی نکرده مگر برای آنکه اگر بخورید دو فرشته میشوید یا در بهشت جاودان خواهید بود.شیطان دید آدم و همسرش از پذیرفتن سخن او متوحش و از مشورت او گریزانند، به حرف او گوش نمیدهند و نصیحتش را نمیپذیرند،
 بدین جهت برای ایشان قسم یاد کرد که من خیر خواه شمایم، قصد زیان و بدبختی شما را ندارم، قسم یاد کرد تا پاکدلی و خیر خواهی خود را ثابت کند و بدون تردید برای گمراه کردن آن دو، پافشاری و اصرار بسیار کرد و نیرنگ خود را با این ترتیب به کار برد، بالأخره آدم و همسرش فریفته شدند و از آنها لغزش بزرگی بوجود آمد.چون آدم و حوا از فرمان خدا بیرون رفتند، خداوند نعمت خود را از ایشان گرفت و بهشت را بر آنها حرام کرد و به آنها فرمود:
 مگر من شما را از نزدیک شدن به این درخت نهی نکردم و نگفتم که شیطان دشمن آشکار شما است؟آدم و همسرش به درگاه خداوند بازگشت و توبه نمودند و از کردهی خود پشیمان شدند و گفتند: پروردگارا! ما به خویشتن ستم کردیم و اگر تو ما را نیامرزی و بر ما رحم نکنی از زیانکاران خواهیم بود، خداوند فرمود:
بیرون روید، منزل و جایگاه شما در زمین است و تا روز قیامت دشمن یکدیگر خواهید بود.
خداوند توبهی آنان را پذیرفت و فرمان داد تا از بهشت بیرون روند و به آنها اطلاع داد که دشمنی بین ایشان و شیطان ادامه خواهد داشت.وقتی که یک آدم علیهالسلام در اطراف زمین سیر مینمود تا اینکه به سرزمین کربلا رسید، پایش به چیزی برخورد کرد.
سپس بر زمین افتاد و خون از پایش جاری شد، آنگاه سر به آسمان بلند کرد و گفت: خداوندا! آیا گناهی از من صادر گردید که این گونه مرا معاقب فرمودی؟ وحی رسید: نه، ولکن فرزندت حسین علیهالسلام در این مکان کشته میشود، پس خون تو موافق خون او جاری شد.
عرض کرد: چه کسی قاتل اوست؟ وحی آمد که یزید ملعون، پس او را لعن کن. پس از آنکه آدم علیهالسلام او را لعن نمود به سوی جبل عرفات روانه شد.




تاریخ : شنبه 92/8/18 | 7:57 صبح | نویسنده : زهره صفی آریان | نظر


  • paper | بازی آنلاین | buy backlink
  • فال تاروت پنج کارتی | رپرتاژاگهی