سفارش تبلیغ
صبا ویژن

باز این چه نغمه است که دستان سرای عشق
آهنگ ساز کرده به شور و نوای عشق

آن کاروان کجاست که بانگ درای او
افکنده است غلغله در نینوای عشق

شور حسینی است مگر کز ره حجاز
ساز عراق کرده به برگ و نوای عشق

مانا عزیز فاطمه فرزند مصطفی‏ست
کوچ از مدینه کرده سوی کربلا عشق

سوداگر خداست که نقد روان به کف
بگرفته در معامله خونبهای عشق

از سر به راه دوست دویده‏ست یار صدق
در نی نوای وصل دمیده‏ست نای عشق

با بانگ هو هو الحق و آواز دوست دوست
خوانده به گوش عالمیان ماجرای عشق

از جان و دل نهاده قدم در ره بلا
یعنی منم شهید بیابان کربلا

و نیز

زان ماجرا که رفت به میدان کربلا
عقل است مات و واله و حیران کربلا

دریای عشق حق به تلاطم چو اوفتاد
جوشید موج خون ز بیابان کربلا

یا رب چه شد که کشتی نوح نجی فتاد
در لجه‏ی هلاک، به طوفان کربلا

از بازی سپهر، سر سروران دین
افتاد همچو گوی به میدان کربلا

زان عشق و آن شهادت و آن صبر و آن یقین
عقل است محو و سر به گریبان کربلا

در منزلت فزونتر و در رتبه برتر است
از بام عرش پایه‏ی ایوان کربلا

فخر حسین و ننگ یزید است تا ابد
سرلوحه‏ی جریده‏ی دیوان کربلا

در کاروان آل نبی قحط آب شد
از سوز تشنگی دل طفلان کباب شد

در چشم تشنگان حرم، دشت ماریه
اندر خیال، آب چو موج سیراب شد

میدان جنگ و سوز عطش، تاب آفتاب
یا رب که از شنیدن آن زهره آب شد

در راه حق که شاه شهیدان به پیش داشت
آن منع آب و تاب عطش، فتح باب شد

گر نیک بنگریم همان آب و تاب بود
کز وی بنای دولت مروان خراب شد

از ملت نبی به نبی زادگان رسید
جوری که روح کافر از آن در عذاب شد

سر پنجه‏ی عروس جفا کار روزگار
از خون پاک آل پیمبر خضاب شد

یک ذره گر ز شرم و ادب داشت آفتاب
می‏کرد تا به حشر نهان روی در قفا




تاریخ : جمعه 92/8/17 | 11:11 عصر | نویسنده : زهره صفی آریان | نظر


  • paper | بازی آنلاین | buy backlink
  • فال تاروت پنج کارتی | رپرتاژاگهی