سفارش تبلیغ
صبا ویژن
یار دبستانی من با من و همراه منی
چوب الف بر سر ما بغض من و آه منی
حک شده اسم منو تو رو تن این تخته سیاه
ترکه ی بیداد و ستم مونده هنوز رو تن ما
دشـــت بی فرهنگی ما هرزه تمــوم علفاش...

خــــوب اگه خـــــوب بـــــد اگه بـــد
مرده دل آی آماده باش
دست منو تو باید این پرده ها رو پاره کنه
کــــــــی می تونـه جـــــــــز من و تو
درده ما رو چاره کنـــه
یار دبستانی من با من و همراه منی
چوب الف بر سر ما بغض من و آه منی
این ترانه امروز از رادیو پخش شد برای من تداعی بخش دوران ابتدائی مدرسه رفتنم را بوجود آورد
آن زمان مرحله دبستانی تا راهنمائی را در مدرسه مختلط اتحاد همدان گذراندم که اکثر معلمهای این مدرسه یهودی و مسیحی بودند
کمتر معلم مسلمان دیده میشد سال اول دبستان خانمی بود بنام زرین جون ایشان یهودی بود اما خوب و چه عرض کنم خشن !
سال دوم معلمی یهودی داشتیم متاسفانه با کوچکترین بهانه حسابی بچه ها را تنبیه میکرد
 طوریکه همیشه دست من از ضربه های خط کش او تاول میزد و جرآت حرف زدن هم نداشتم  و بالاخره همینطور سالها طی شد
تا برای سال سوم راهنمائی دیگه از اون مدرسه به دبیرستان مطهری رفتم تازه متوجه شدم ای کاش اختیار دست خودم بود
واز مرحله ابتدائی آموزش به مدارس دیگری میرفتم چون در دوران ابتدائی خیلی به من سخت گذشت



تاریخ : دوشنبه 92/8/13 | 11:23 صبح | نویسنده : زهره صفی آریان | نظر


  • paper | بازی آنلاین | buy backlink
  • فال تاروت پنج کارتی | رپرتاژاگهی